24.بزن به افتخارش ...
یوهو ... سلااااااااااااااااااااااااااااااام .. اینی که می نویسمو بلدین با ریتمش بخونین ؟؟
بزن به افتخارش ... دس دس دَدَد - دس .... کفو برو تو کارش ... دس دس دَدَد-دس ... به جاری این د و دس ها باید دست بزنین !!
به افتخار کی ؟؟ ... وای خواهر کوچولوی من ... امروز دیدم داره چهار دست و پا راه میره .... خدااااااااااااااااااا ...
من فرت /.. چقد خوشگل راه میره .... جند وقته منتظرم چهار دست و پا بره .... چقد لذت بخشه .. وقتی تیکه تیکه پیشرفتاشو با چشم می بینم ....
خدا ... زینب کوچولو ... ته تغاری خونه ما ... خواهر کوچولوی خوشگل و مهربونم ... دوست دارم ....
واقعا واقعا نمیتونم بگم وقتی مامان گفت درو ببند زینب میره بیرون و من یه لحظه به این فکر کردم که زینب هنوز نمیتونه چهار دست و پا بره و ( دستاشو نمیتونست با پاش همزمان حرکت بده .... تیکه تیکه شبیه سینه خیز رفتن میرفت ... ) و بعد چشم به زینب افتاد که جلوم داشت میرفت ...
__ وای نگاش کنین داره چهار دست و پا میره ..
_ وا ... از دیروز میره که ..
من که نیشم بازه ... بغلش کردم یه عالمه بوسش کردم ... آجی نانازم ...
این اتفاق اینقده خوبه که تا دو هفته تمام با فکر کردن بهش لبخند بیاد رو صورتم.....!!!!!!!!!!
یا علی
سلام!
اوخی! آبجی کوچولوی جوجو!! منم می خوام
زنبور؟! تو مدرسه ی ما زنبور می اومد همه می جیغیدن در می رفتن!! شما چگده شجاعید!!