•.¸¸.•*´گـــذر زنــدگی`*•.¸¸.•

•.¸¸.•*´گـــذر زنــدگی`*•.¸¸.•

اگه " به اضافه ی " خدا باشی میتونی
" منهای" همه چیز زندگی کنی ...

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
  • ۲۱ فروردين ۹۳ ، ۱۴:۱۹ 99.
آخرین نظرات

45.رالی ایرانی !!

چهارشنبه, ۶ آذر ۱۳۹۲، ۱۰:۲۸ ب.ظ

بعد از ۴ روز اومدم ... سه روز وسط هفته سرم خیلی شلوغه و من ترجیح میدم نیام و بنویسم چون وقت میگیره واقعا ... منم بهتره به همون درسام برسم !!

خان دایی جان تصادف کرد ... جانم دایی ... هعی ... خدا رو شکر صدمه جدی ندیده ... با موتور خورد تو در ماشین یه راننده بی حواس که بی هوا در ماشینشو باز می کرده .... دست چپش مو برداشته ... احتمالا تا هفته دیگه آتلو در میاره ... امشب بالاخره موقعیت جور شد رفتیم خونشون ... به دایی گفتم هوس نکنی با این دستای گنده آتل بستت بزنی به زندایی که چیزی ازش نمیمونه .... دایی چپکی به زندایی نگا کرد و لبخندی مرموز زد ... و زندایی گفت بله ؟ می کشمش .... بعدم گفت من اونور دستش می خوابم دستش کاریم نداره ... خ خ خ... 

زندایی سر بارداری حسین موهاشو مردونه زنده بود ... الان موهاش تا گردنش رسیده ... بالاش صافه و پایینش فر ... اینقده خوشگل شد ... به دایی گفتم ببین زنداییم چه ناز شده ... دست کرد تو موهاش و بهمشون ریخت ... شاد باشن و سلامت همیشه .... خیلییییییییییییییی دوسشون دارم .. مخصوصا این دایی و زندایی رو ... بالاخره یه خان دایی بیشتر نداریم که .... 

گفتم که میرم شلمچه ؟؟ .... آخرشم من نفهمیدم مادر جان راضی بوده یا نه .... ما که رفتنی شدیم اونم کی ؟!  ۲۹ آذر که احتمالا بعد اینکه برگردیم دو روز بعدش امتحان ترم داریم. .... ۱۹ خوب بود خیلی ... کلاس زبانمم تموم شده بود ... تو کف برنامه ریزی  اموزش و پرورش و سپاهم ینی ... یه جو قوه برنامه ریزی ندارن که .... !!حالا کاش از اون ور امتحانا یکم دیر تر شروع شه .... 

این چند روز به این مسئله فکر کردم .... برم یا نه ؟به خاطر تغییر تو زمانش میگم .... خدا رو شکر نرگس هم میاد ... و تنها نیستم اقلا  .... نمیدونم وقتی از سفر برگردم پیشیمون هستم یا نه ... اما با اینکه بهم گفت یه نفر که با اتوبوس ۲۴ ساعت راه ... و اونم فقط یه روز اونجا باشی ... واویلا و اینا ... اما مصرانه تصمیمو عوض نکردم ... . 

تا ببینیم چه شود ... شما ها تا من رفتنی بشم فکر کنین و حلالم کنین  .... یه استرسس خاص درم واسش ...

یکشنبه که دندون پزشکی بودم .... رو صندلیه نیمه نشسته بودم !!!!!! .... دکتره هم داشت کارشو میکرد و منم از صبح سر پا و نشسته و خسته و کوفته ... کلافه و وول میخوردم ... 

برگشته میگه : یکم دیگه تحمل کن ... الان تموم میشه .... 

عاقا مگه من بچم ؟؟ ... نیستی ؟؟ .. نــــــــــه ... نیستی ؟؟ نچ .... نیستی ؟؟ .. نه بزرگم و نه بچم .... !!!!!!

دیگه ... اومممم ... دوشنبه آقای فیزیک پرسید از نوع کتبی ... !! افتضاح بود ... مهم نیس .... چی میکردم ... نه وقت شد درس حسابی بخونم و همچنین چرا آقای فیزیک اول امتحان میگیره و بعدن میاد نکته ها رو میگه ... مشکل دار ... اه ... مزخرف ... 

یکی از بچه ها .. پیشنهاد داد که باهاش و چنتا دیگه بریم کلاس پیش همین آقای فیزیک .... کلی برام حرفید که آره خیلی تاثیر داره و فلان  .. مخمو خورد ... منم طی یه مشورت جانانه به پدر جان به نظر قطعی نه رسیدم .. اولا رفت و آمدش برام خیلییییییییییییییییییی مشکل هسش ... و بعدم بهتره پیش یه معلم دیگه برم ... حس میکنم نیتونم با اوشون کنار بیام و راحت درد و مشکلامو از این فیزیک وامونده بگم .... !! ترجیحا گفتیم نه .... کاش یه معلم خوب پیدا کنم که تابستون کلی کلاس باید برم !!! هی وای ... هوف ... 

آها ... یکشنبه .... ساعت حدودای ۱ بعد ازظهر والیبال بازی داشت با ژاپن ... بچه هامون رفتن نماز خونه و با هزار بد بختی تونستن شبکه سه رو بیارن اونم سیاه و سفید و برفکی !! ولی حال داد ... دوم ریاضی و دوم تجربی و اول c دسته جمعی ساعت اخرو مشغول تماشای مسابقه بودیم و این وسط هم هی خفمون میکردن که صدای و جیغ و هیجانات درونیمون تخلیه نشه ... 

و بالاخره رالی ایرانی .... وای بامزه هست ها ... عالی نیس ... ولی جالبه ... دوس دارم بقیشو ببینم ... تا اونجایی دیدم که روز اول تموم شد و رفتن بخوابن ... روز اولش برای نیما فلاح و سحر ولد بیگی پر از گِل و رطوبت و خیسی و دردسر بود .... برای الناز شاکر دوست و بهنوش بختیاری هم کم دردسر نداشت ... چقد لوس بازی در آوردن ... و بعضی جاها جالب بودن ... یه جاهاییشو دوست می داشتم .... سیروان و فروتن ... خیلی منطقی بودنا .... به اینا می رسید خسته می شدم .... 

وای ... هیجان داره و من دوست دارم ... من کلا تو حیطه ی بازیگرا و ورزشکارا و خواننده ها نیستم و آشنایی کلی باهاشون دارم و خیلی خیلی هاشونو نمیشناسم حتی .... همین الناز شاکر دوست ... می شناسمش همون در حد دو سه تا قیلم ازش دیدن و قیافه همین ...  خیلی شیطونه .... مثه شخصیت یه رمان میمونه .... ینی چی جوری بگم ... نیدونم ولش  ... بهنوش بختیاری .... لوس که حرف میزنه ازش انزجار پیدا میکنم .... یکم معقولانه تر که باشه بیشتر می پسندمش .. بیشتر که نه ... همون یه حدی .... سیروان چقد ساکته ... و فروتن چقده عاقله .... و بازم الناز شاکر دوست ... عجیب پرو و تخسه ... خ خ خ ... 

رالی ایرانیه جالبیه در نوع خودش ... و شدیدا ادامشو میخوام .... !!!!!

یه خبر دیگه ... واکسن انفولانزا زدم تا از هجوم انفولانزا در امان باشم !!! ... به امید بیمار نشدنمون در ایام امتحانات .... 

امروز همینجوری داشتم فکر میکردم بیام اینجا و اینو بنویسم ... 

اینکه کاش یه روزی اینو درک کنم که وقتی پامو میزارم تو این دنیا باید هر لحظه انتظار از دست دادن چیزی یا کسی رو داشته باشم .... اصلا اینجا که میای ینی یه چیزی ازت گرفته میشه ... اونایی که بهشون دلبستی.... منظورم رو به دیده خوب نگاه کنین .... دنیا جای تلاش ماس ... جایی که تلاشامون و زحمتامون جمع میشه و نتیجشو باید نشون خدا بدیم .. 

میخوام اینو درک کنم ... میخوام اینو بفهمم که اینجا چیزی رو از دست دادن تاسف نداره زمانی که درست ازشون استفاده کرده باشی و درست با آدماش برخورد کرده باشی ... 

درکه این چیزا سخته ... و منم همین چیز سختو میخوام ... 

یه نفر بهم بگه ... اون دنیا اگه احیانا بهشتی شدیم ... چه کارایی قراره انجام بدیم ... زندگیمون چه جوره ... 

درک ما از زندگی اینه که ... میخوریم و می پوشیمو می خوابیم و سفر میکنیم و لذت می بریم و درس می خونیم و خانواده دار می شیم  و سنمون زیاد می شه و کار می کنیم و الی اخر .... 

اونجا قراره چی کار کنیم تا زمان بی نهایت .. ین اصن زمان که نیس .. اما ... 

فک نکنم بتونم خیلی خوب بفهمم ... تا نمیرم و اون دنیایی که هستو نبینم نمیتونم بعضی چیزا رو یفهمم ... عقل انسانی مثه من در همین حده ... 

بیشتر از گنجایشش ازش بخوام میترکه فک کنم !!!

شبتون خوش ... روزگارتون پایدار ... 

یا علی 

91

۹۲/۰۹/۰۶ موافقین ۰ مخالفین ۰
๑فاطمـ ـه๑ ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">