•.¸¸.•*´گـــذر زنــدگی`*•.¸¸.•

•.¸¸.•*´گـــذر زنــدگی`*•.¸¸.•

اگه " به اضافه ی " خدا باشی میتونی
" منهای" همه چیز زندگی کنی ...

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
  • ۲۱ فروردين ۹۳ ، ۱۴:۱۹ 99.
آخرین نظرات

62.رهایی ...!! و باز هم بندی دیگر ...

شنبه, ۲۸ دی ۱۳۹۲، ۰۷:۱۸ ب.ظ

با این عنوانی که من نوشتم ... هر کی ندونه فکر میکنه توی یه خونه خرابه تاریک و سرد زندانیم میکنن ... روزی اندازه یه کف دست نون بهم میدن با یه لیوان آب .... تازه کلی هم شکنجه روحی و روانی میکنن منو !!!

ولی خب اینطور نیست .... 

بعد از ظهر چهارشنبه ، کل روز پنج شنبه و جمعه رو برای خوندن یازده درس جغرافیا ( ۹ جغرافیا + ۲ جغرافیا استان) وقت داشتم .... اما تمام مدت وقتی کتابو نگاه میکردم دلم میخواس بالا بیارممممممممممم .... 

امتحان آخر بود ... قاچاقی البته امتحان داشتیم چون قانونش بود هفته پیش چهارشنبه تموم شه ... 

بعد از ظهر چهارشنبه پرید ... رمان خوندم ... " زن نبود، شعله بود سوزاند " ... صبح پنج شنبه تا ۱۰ خوابیدم .... 

بعد از ظهرش هم فیلم دیدم ... بابا نت رو شارژش کرد برامون ... 

جمعه آزمون گزینه دو ... میخواستم برم .. بابا منو نبرد !!! کار داشت خودش ... به من گفت بی خیال نرو !!! به همین صورت شیک ... اگه خدیجه میومد منو می بردا ... چون یه نفر بودم و رفت و برگشتم با خودش بود و کار داشت دیگه گفت نرو ... هعی ... 

سارا و نرگس که دادن میگفتن اصلا خوب نبود ... !! چمی دانم !!

ولی امان از جغرافیا که خون به دلم کرد تا تمومش کردم ... باور می کنین ... به زور خودمو مجبور میکردم نیم ساعت فقط تحمل کنم بلکه تموم کنمش ... 

تازه هی وسطش نیم ساعت فیلم و نیم ساعت درس تا بالاخره سه و نیم صبح تمومش کردم .... خیلی مزخرف بود .... خیلی ... 

امتحانم دادیم ...یه کوچولو غلط نوشتم ... مهم نی ... ینی کاری هم ازم بر نمیاد الان دیگه ... !!

حالا باید انتظار کارنامه ها رو بکشیم ... 

خدارو شکر که فردا مدرسه نمیریم ... خیلی خوبه ... عالیه ... 

ببینم این ترم چه گلی میکارم!!! به امید خدا ... 

کارنامه گرفتم بزارم براتون ؟؟ ... اوممم..... 

بعد امتحان رفتیم سینما و این فیلم رو تماشاییدیم ... 

بند دوباره از دوشنبه شروع میشه .... دوباره و دوباره درس و درس .... 

هرچند مفید ترین کاری که میتونم انجام بدم همینه ..... 

یه سوال میدونین خلنگ یعنی چی ؟؟

تو زبون محلی خودمونم به علف جارو همینو میگن ... ولی خب منکه بلد نیستم درس حسابی ... اگه بلد بودم ... دیگه ادبیات گیر نمی افتادم این کلمه رو ... 

اوممم .. ستایش دیدین دیشب ؟؟!!

حس خوبی نداشتم ... نمیدونم ببینمش یا نه .. آخه مثه خاله بازی می مونه ... 

نرگس محمدی و حدیث میر امینی هم سنن تقریبا .. کلن جوونن و ما میدونیم ... بعد اینکه نرگس خانوم بیاد نقش مادر حدیث خانوم رو بازی کنه .... من می بینم یاد خاله بازیا می افتم که دو تا بچه یکی مامان میشه یکی بچه ... شاید خیلی تند رفتم ... شاید باید قستمای دیگشم ببینم تا نظر بدم ... 

من هم فقط نظرمو برا قسمت اولش گفتم ... حالا اگه اغراقم باشه توش من اینجوری به نظرم می رسید .... 

شاید چون حوصله دیدن ادامه ستایش رو ندارم فعلن ... 

کلن چون من متغیرم ... نمیشه تو این دوران به حسای من اعتماد کرد .... 

شما اگه بخواین یه دوستی رو دلداری بدین چه جوری اینکارو میکنین ؟؟ نمیدونم چی کنم وقتی سارا از کم شدن نمرش حرف میزنه .... !!

نمیدونم ... خوبه که من و نرگس حداقل از قبل سعی میکنم خیلی درگیر نشیم یا حداقل نشون ندیم ... 

نه .. ینی ... ولی خب سارا ... 

نمیشه .. نمیدونم ... یه کاریش میکنم ... کلن ... در مواقع دلداری دادن لنگ میزنم ... مخصوصا اگه مستقیم باشه ... رو در رو که اصن حرفشم نزنین .... معلوم نیس چه چرت و پرتی ببافم ... با اس دادن و کلن نوشتنی بهتر حرف میزنم .... خب این از من ... 

دلم خواست روند نوشتن اینجامو عوض کنم ... 

.... ..... .... .... .... ..... .... ..... ..... ...... 

شما توی دود و توی آپارتمان زندگی میکنین ؟! 

من نه ... حداقل الانش ... تو خونه درخت داریم ، باغچه داریم ، یه زمین کشاورزی کنار باغچمون داریم ... 

اما اگه ... بشه ... اگه بریم ... خیلی سخته برام ... خیلی ... 

اونجارو دوس ندارم یا نیم وجب حیاط ... باز خداروشکر لااقل آپارتمان نیس ... ... 

اونجا انگار همش سیاه و تاریکه ... من درخت میخوام ... که تو اون کوچه ها کمبوده ... حس میکنم تمام در و دیواراش سیاهن... میدونم با زندگی تو اونجا عادت مکنم بعد ها ... 

اما این عادتو دوس ندارم ... زهرا اینجا تو یه قدمیمه ولی اونجا .. نمیشه هر وقت اراده کردم ... شب ، نصفه شب ، ظهز ، صبح زود ، و ... برم خونشون ... 

اونجا اتاقم نارجیه ... اینجا صورتی ملایم .... 

نارنجیش قشنگه .. خودم انتخاب کردم ... 

اونجا هنوز راحت نیستم .... غریبم ... میریم اونجا .... از آدماش خوشم نمیاد ... ینی مسلما وقتی کسی رو نشناسی احساس راحتی هم نمیکنی .... 

هعی ... من اینجارو ترجیح میدم ... عیب نداره رفت و آمد سخته ... 

.... 

روزگارتون خوش ... 

یا علی 

۹۲/۱۰/۲۸ موافقین ۰ مخالفین ۰
๑فاطمـ ـه๑ ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">