100.
یک هفته گذشت و من بالاخره اومدم ... :)
دو سه تا سر کوچیک زدم ولی وقت بیشتری نبود برام ... !
هفته خوبی بود ..
یعنی یه هفته نسبتا عالی دیگه ...
امتحان ورزش که ایستگاهی بود رُ خوب دادم ... :) کامل نبود اما واقعا نسبت به کار خودم خوب بود :))
امتحان ریاضی و آمار هم بدک نبود ... :) ... نتیجه امتحان شیمی همچنین ... و جغرافیا همچنین .. :)
آما بگم از فیزیک ...
اونم خوب بود ... با اون وضی که من خوندم فوق العاده بود :D
از چهار تا سوال فک کنم دو تاش کامل و و یکی نصف و یکی دیگم بی پاسخ ... :)
هرچند سه شنبه باید کل فصل سه هندسه رُ می خوندم ... و کلاس زبان هم بودم و هفت رسیدم خونه ... باز هم رفتم عروسی ...
شاید اگه کس دیگه ای بود نمی رفتم ...
عروسی دختر راننده سرویسمون بود ... :) ... مرد خوبیه ... و کلی تعارفی و دست و دلباز ... اینقدری که همین هفته کلی شرمندش شدیم ..:)
هندسه رُ هم امتحان نگرفت !!!!
همون سه شنبه هم صاحب گوشی خودم شدم ... بعد از انتظاری نه چندان طولانی ... :)
امروز هم یه خبر فوق العاده شنیدم... :)))) خیلییییییییییییییییی خوب بود ...
راجع به یکی از پسر عموهام ...
فوق العاده برای خودش و خانومشُ و دختر کوچولی نازنینش خوشحالم ...
برای عمو و زن عموم ... که اینقدر سختی کشیدن اما به روشون نیاوردن ... و محکم موندن ...
برای دل نازک دو تا خواهراش ...
برای دلتنگی تک برادرش ... :))
خدایا شکرت .. شکرت شکرت ... خدایا ... خدای من ... خالق من ...
معبود من ... شکرت ...
پناهمون باش ...
کمکش کن این مرد رُ تا دوباره سره پا شه ... :)
+ راستی یه سوال ، این خواهر من عجیب دلش میخواد خیار رُ سرخ کنه ...
تا حالا این کارُ کردین ؟!!
چی میشه ؟!!
یاعلی
خداراشکرامتحانت خوب شد عزیزم
سرخ کردن خیار؟؟؟؟؟؟؟نه والا نمیدونم خوب میشه یانه