153 . جوابم را می دھند
پستای با سوز و گدازی کہ می نویسم از وای وای چہ کنم ھام ... باعث میشن خالی بشہ فکرم ...
از ھمہ اینایی کہ فکرمو یہ جایی دست کاری میکنن و نیمزارن بہ کارش برسہ ...
و یہ چیز جالب برام کہ بارھا اتفاق افتاده جوابی ھس کہ بھم میرسہ ... بدون پرسش مستقیم من .... بدون شکایت مستقیم من ...
وقتی اینجا از فلان و فلان میگم فرداش معلم فیزیک شروع میکنہ حرف زدن برامون و بھم انگیزھ میدھ بدون دونستن حرفای من .... .بعد نوشتن حس خوبی دارم .... بہ کارایی کہ دارم میکنم بیشتر علاقہ مند میشم ...
راحت تر میگذرونم .... عین واقعیتی کہ برام پیش میاد ....
جواب میدن بھم ... از یہ جایی ... کہ من نمیدونم کجاس ...
ممنون دوست عزیز ...
ھدف می خوام ...
باید بہ حرف بزرگترا گوش بدم خو ...
یہ چیزی میدونن کہ میگن ...
ھدف من نھایی امسالہ کہ شاید تا پنجاھ ھم برسہ درصدش ... نرسہ سی رو حتما دارھ ...
ھدف من کنکور خواھد بود ... . .
ھمین ...
یہ جملہ می نویسم اون بالا بھش نگاھم نمیکنم ... .آرامش محصول نینیدیشیدن بہ انبوھ مسائل است ..
یاعلی
سخت نگیر. اینجا وبلاگ تو هست،
طبیعیه که با دغدغه ها و حرفهای تو پر بشه،
قرار نیست به زندگی مثلا مثل من نگاه کنی،
چند سال بعد به وقتش مثل من نگاه خواهی کرد.
تازه، من همسن تو بودم انقدر اعتماد به نفس داشتم
که عمرا وجاهتم اجازه میداد برم مثلا حرفهای کسی رو توی وبلاگش بخونم که تو کل زندگیش هیچ کار مهمی نکرده، مثل تو که میای حرفای منو میخونی.
به کمتر از المپیادی اونم از نوع جهانی و به رتبه بیشتر از 3 کنکور کلا بها نمیدادم که حرفاشونو بخونم! تو خیلی بازتر از اونموقع من فکر میکنی.
همینقدر بگم که همه این دغدغه ها رو منم داشتم وقتی به سن تو بودم. سخت نگیر. میگذره. بهت گفتم نظرم چیه. تصمیم با خودته که راهت رو انتخاب کنی. اما الان توی سنی نیستی که بتونی خودت راهت رو پیدا کنی، بدون اشتباه و هزینه سنگین. پس فعلا این دوران رو به کمک بقیه بگذرون.
موفق باشی فاطمه جان.