•.¸¸.•*´گـــذر زنــدگی`*•.¸¸.•

•.¸¸.•*´گـــذر زنــدگی`*•.¸¸.•

اگه " به اضافه ی " خدا باشی میتونی
" منهای" همه چیز زندگی کنی ...

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
  • ۲۱ فروردين ۹۳ ، ۱۴:۱۹ 99.
آخرین نظرات

183. ترشح اسید مغز .. با شما بودم ساکت !

يكشنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۵۱ ب.ظ

برگہ خاطرھ امروز 

محتویات ذھن غوغا و پر جنب و جوش 

کلاس رفتن ... پوف ... 

یہ کلاس فیزیک میرم ... خیلی دوسش دارم ... یعنی من بہ خآطر این کلاسی کہ رفتم معلمی کہ داشتم و فھمی کہ ازش یاد گرفتم از فیزیک اعتماد بہ نفسم لذتم از خوندن فیزیک ... رفتہ بالا ... و اینکہ من لااقل میدونم چی بہ چیہ بہ زندگی امیدوارم میکنہ .. گاھی ھم بہ این فکر میکنم چرا آخہ اون مدلی درس میداد اون معلم ... کہ من حتی بہ تحلیل خودم بہ عنوان جوک و مضحک ترین فکر نگاھ میکردم ... چہ با من کردھ بود ...

چی سر مغز بیچارھ من آوردھ بود ... 

خیلی فکرا از ذھن من میگذرھ کہ دلم میخواد مغزمو خالی کنم بزارمش یہ جا خودم فرار کنم ... 

یکی از مھم ترین چیزایی کہ فکر میکنم الان خیلی بھش واقفم اینہ کہ اصن درس خوندنم بلد نیستیم خیلیامون ..

ھمسن ھای خودم .. ... بخصوص خودم ... و فکر میکردم چقدر خوبہ بہ بچہ ھا یاد بدن چطور باید درس بخونن تا ھمونجوری عادت کنن ... 

فکر میکنم از اون دستہ مسائلی کہ باعث میشہ گاھی بخؤام اون کار رو با مغز بیچارھ ام بکنم اینہ کہ چون تا الان عین آدم درس نخوندم دچار گیجی بی انگیزگی افت اعتماد بہ نفس پوچی و ..... میشم  نچ نچ چقد ضرر داش ... 

تصمیممو گرفتم ... امیدوارم جلسہ ای کہ بامشاوری خواھم داشت خیلی موثر باشہ برام و قول بہ خودم کہ بہ حرفاش با جون و دل گوش میدم ... و شاید عین بچہ آدم درست زندگی نکردم و فقط تا اینجا قد کشیدم و بس نمیزارم از این بہ بعدش اینجوری بمونہ ...

اگہ تا دیروز حالیم نبود الان کہ حآلیمہ ... 

یکی از موضوعاتی کہ امروز باعث سر درد من شد و باعث شد بعدش بیام اینجا بجای شیمی 2 خوندن این بود حتما اینجا ثبت کنم کہ من بہ سطوح اومدم ... بہ معنی واقعی کلمہ ... وای خدای من چرا آدما اینقدر حرف میزنن ؟ جایی کہ جاش نیست ... آخہ ھمکلاسی بوق تو ارزشی برای خودت و دوستت و ھمکلاسیت و وقتتو معلمت قائل نیستی ... چرامیای کلاس ؟ 

فردای قیامت نگو حق الناس گردنم نیس . تو حق تمرکز من رو خوردی ..  تو حق با آرامش یادگرفتن از معلم رو از من گرفتی .م تو حق آرامش داشتن رو از معلم گرفتی ....

خواھر من اصن واس من مھم نیس کہ گوش بدی یا جہ چو واسہ خودت مھم نیس ... دلم برات سوخت کہ یہ بار سوخت و دیگہ میخ آھنین تو سنگ نمیرھ من کہ نباءد براش زار زار گریہ کنم ... گوش ندھ ... 

ولی حرفم نزن ... ھیش ساکت میفھمی ؟ 

ھمش حس میکنم کلا ھمہ ھم دورھ ھای من در حال حرف زدن از مادر زادھ شدن ... با ز خوب شد چند نفر ساکت پیدا کردم والا فک میکردم مشکل از منہ ! 

اینا تنشہ اینا اسید مغز ... کہ خالیشون کردم کہ راحت بگیرم بخوابم یا بشینم درس بخونم ... 

خدایا گیجی بد دردیہ ... گیجان را نیز مداوا کن ... اول از ھمہ ھم من ... نوبت گرفتما ... یاعلی 


۹۴/۰۶/۱۵ موافقین ۰ مخالفین ۰
๑فاطمـ ـه๑ ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">