•.¸¸.•*´گـــذر زنــدگی`*•.¸¸.•

•.¸¸.•*´گـــذر زنــدگی`*•.¸¸.•

اگه " به اضافه ی " خدا باشی میتونی
" منهای" همه چیز زندگی کنی ...

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
  • ۲۱ فروردين ۹۳ ، ۱۴:۱۹ 99.
آخرین نظرات

196. شاید یک گزارش کار

يكشنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۴، ۰۱:۳۲ ق.ظ

چیز میز زیاد خوانده ام و الان هوایی شدم شایدم قاطی کرده ام. ... 

باز امروز گسسته خواندم بلکه برای ازمون تمام شود ولی باز هم ماند. ... 

اینطور نوشتن نوشتن من نیست اما چون چیز زیاد خوانده ام ذهنم فقط به اینطور نوشتن امر میکند. ... 

گسسته از ان هاست که نباید در ان هول بشوی و دستت بلرزد و شکاک نباشی و نباید در مضیقه تست بیندازنت. ... هعی. ... چون ان وقت که برای تحلیلی گذاشته میشود و نتیجه ای که میدهد می ارزد به گسسته درس ها زیااااااااد است اینقدر که نفهمیدم کی این همه درس گرفته ایم در هفته اخر مدرسه رفتن به سر میبریم نمی شود وقت با ارزش را رویش گذاشت و گذاشت و کش داد .... دو هفته ایست درسخوان بدی شده ام. . حواسن پی کار نیست و شش و هشت میزنم!  درس میخوانم ها اما حس خالی دارم. .. 

داشتم میگفتم که امشب چیز زیاد خواندم. ..ه. بگذار ببینم. ..ه معلم ادبیات عزیز امروز در دو زنگ متوالی خوان هشتم را تمام کرد. .. صدای پای اب را نیز. ...شعری از هراتی ... قصه عینکم و اخرین درس را که این دوتای اخر را قبلا از رویش.خوانده بودیم. ..و تنها ماند مناجات اخر. ... فیزیک اما. ... معلم فیزیک.ما دبش است. ...  یعنی مثل معلم شیمی نیست و میگذارد سوال های بودار حرص درار جون دراور خود را بپرسیم و بسیار متشخص هم می باشد ... امروز گیر بنده انجا بود که نمیدانستم الکترون بد بخت یک انرزی پایه را برای خود نگه میدارد و برای خودش است و به هیچکس هم نمیدهد و اجازه ورودش به سرای باشکوه لایه الکترونی مخصوص است. ... 

خلاصه که اینقدر چرا اینجور چرا انجور نه مثلا اگر اینجور گفتیم تا معلم به ما فهماند. ... 

میگم ها این انیشتین جان و شرکا عجب کسانی بودند. ... 

پس امروز فیزیک نیز خواندیم و ریش سفید میان دعوای کلاسیک و مدرن گذاشتیم. ... 

تابع متناوب را نیز شخم.زدیم. ... بی علاقگی حاد نسبت به این ریزه میزه باعث وحشت از ان شده بود که بر طرف شد. .. 

داستان کوتاه دوستی را خواندم که همسنم است رتبه یک منطقه را اورده و از این باز های شدید بود ولی جذاب بود. ... 

کاش این ازمون سه هفته ای نمیشد. .. من را حالی به حولی کرد.... تازه عید هم نزدیک است. ... خدای. من خواب های بهاری را چه کنم.... ولی.میدانم من از پسش بر میایم .... 

کلاس.ما به گفته جمعی کثیر کلاس قطبی داری است. .. درسخوان دارد داغان دارد. .. و من همسن خودشان در شگفتی کار هایشان می مانم. ...مثبتشان سر کلاس فیزیک پیش فیزیک پایه تست میزد. .. و بغل دستی اش همانند از اول سال تا الان غالب اوقاتی که در مدرسه رویت شده گوشی بدست بوده ...ایندفعه را مطمین نیستم که سرگرم بازی کلش بوده یا نه .... میخواهد کنکور هنر بدهد. .. ! 

جمعی چهار نفری کمیسیونی راه انداخته اند که نزد فیزیک عزیز 

که این قسمتش بالای نود و نن درصد یه تست در کنکور دارد لنگ می اندازد. ... 

دو نفر دیگر از اهالی خیلیییی وقت است که رویت نشده اند و اطلاع چندانی از اوضاعشان در دسترس نیست. .. 

بیخیال این همکلاسی هایی که انگیزه را صفر میکنند رفیقانی دارم با فکر های ناب با اندیشه ای از تابع های کشف نشده با قلب های مهربان که از دلتنگی فردا بغض میکنند. ... 

و بخاطر همین چند نفر دلم مدرسه میخواهد. .. 

و گذشت اون سیصد روز اول و حال تنها صد و چهله ای مانده ... 

ترسم از تسلط کافیست از بیدقتیست از هیچ است. ... 

خداجانم شدیدا مهربان و عادل است. ... 

خداجانم ای.کاش روزی من هم بگویم همه ذرات نمازم متبلور شده است ... 

و والسلام. .. 

یاعلی:)

۹۴/۱۲/۰۹ موافقین ۰ مخالفین ۰
๑فاطمـ ـه๑ ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">