88 .
پنجشنبه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۲، ۰۹:۳۳ ق.ظ
دقیق نمیدونم کدوم سال بود
اما ساعت تحویل سال حول و حوش نه شب بود ....
اون شب سال تحویل رفتیم خونه عزیز ...
بابابزرگ هم بود ... یادش بخیر ...
امسال هم که شبه ...
با دختر خالم گفتیم شبُ برا تحویل سال بریم اونجا .... :))
فک میکردم عالیه ... اگه بریمُ دور هم باشیم ...
همه خاله ها و دایی ها ..
اما ..
الآن که بیشتر فکر میکنم می بینم شاید خودشون برنامه ای داشتن ...
شاید باید سال رو خونه خودمون تحویل کنیم ...
آخه زن عموم همیشه میگه تحویل سال باید خونه خودش باشه ....
نمیدونم ...
اومدم ثواب کنیم کباب شدما !!
فک میکنم این ثواب کردنا و کباب شدنا زیاد برام اتفاق می افته ...
اونم فقط به خاطر اینکه همه جوانب رو در نظر نگرفته عمل میکنم یا همون میخوام ثواب کنم ....
ان شالله که تحویل سال کنار همه عزیزامون لبخند بزنیم و دعا کنیم ...
نرگس امروز صبح پرواز کرد و از ایران رفت .. تا بره حرم پیامبر ... تا بره مدینه النبی ...
سارا هم رفت تا بره ولایتش .... (کرمانشاه ) البته الان تهرانه ...
همچین حس سال نو ندارم ...
بیشتر دارم فکر میکنم چقدر سخته این سیزده روز تعطیلی رو تو خونه گذروندن ....
نمیدونم خواهر و برادری دارین مثل خواهر و برادر من یا نه ... ؟!!
اگه فقط یه روز یه ساعت کنارشون باشین حتما از دستشون سر به بیابون میزارین ...
من حتی اگه رفتاراشونم تحمل کنم اما این همه جیغ و داداشون و سر و صداشونُ اصلا .... :(
...
یا علی 


۹۲/۱۲/۲۹