•.¸¸.•*´گـــذر زنــدگی`*•.¸¸.•

•.¸¸.•*´گـــذر زنــدگی`*•.¸¸.•

اگه " به اضافه ی " خدا باشی میتونی
" منهای" همه چیز زندگی کنی ...

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
  • ۲۱ فروردين ۹۳ ، ۱۴:۱۹ 99.
آخرین نظرات

22.وقتی حسای بد یهو میان ...

چهارشنبه, ۱۷ مهر ۱۳۹۲، ۰۷:۴۱ ب.ظ

دیشب درس خوندنمو با نوشتن مسائل هندسه تو دفترم شروع کردم حدودا ساعت هشت و رب ... چون کلاس زبان بودم ... یه رب به هفت خونه بودم و یه ساعتم  استراحت این بین بود که خیلی شباهت به استراحت نداش !!!

دین و زندگی رو یه ساعت تمام برا یه درسش وقت گذاشتم و قشنگ خوندم ... امروز اصن نپرسید و فقط بقیه درس دو رو داد ... 

زبان فارسی به صفحه آخرش که رسیده بودم .... خوابم برد .. قبل از اذان که مامان برا سحر اومد بیدارم کرد فهمیدم بله هنوز جغرافیا نخوندم .... جغرافیا زیاد نبود تا برسم مدرسه خوندمش اما از من که نپرسید ... 

و اما امتحان زبان .. هوممم ... حالا که دارم فکر میکنم نمیدونم چه گندی زدم ؟؟ ( خوب/بد/متوسط؟؟) ... من کاملا آماده بودم ... ینی حس میکردم ... آماده ام ... برگه امتحانا رو که گرفتیم .... تا بدیم ... چرا این امتحانا رو من دارماینجوری میدم ؟؟ اینقدر با هول و ولا ... اینقدر بااسترس ؟؟؟ .... چرا ذهنم متمرکز نمیشه ... چرا همه چی یادم رفت ... چرا یادم نمیاد اینو ؟؟ .. اینا چی میگن ... کی داره سوال می پرسه ؟؟ .. کدوم سوالو میگن ؟؟ کی بود در زد ؟؟ صدای خروس چیه داره میاد تو کلاس ... ؟؟ وای چه سرده یکی اون پنجره رو ببنده ... ....... 

هعِِِِِِِــــــــــــــــــــــــی ... من باید با حس بهتری این امتحانو میدادم ... من اون سه درسو تو شرایطی خوندم که چشمام به اجبار من بیدار مونده بودن و با حوصله داشتن خطای کتابو مرور میکردن ... من واسه خودم کلی تجزیه و تحلیل کردم ... سعی کردم بفهمم و حفظ نکنم فقط .... اما ... ینی چی میشه؟؟

مهم نیس فعلا ... هر چی که بوده  ... من اماتحانو دادم ... امیدوارم اینقدری گند نزده باشم که یهو همه حسای بد هجوم بیارن سمت من و اون یه دونه اشکم برا تخلیه استرس وارده به من بریزه ... 

وقتی میگم یه چیکه اشک ینی واقعا دو قطره اشک که از دو تا چشمام می ریزن ... دوس ندارم برای امتحان گریه کنم ... واقعا ارزش نداره ... این دو قطره برا تخلیه هس ... برا اینکه فشار زیادی که تحمل کردم و جیکم در نیومد جبران کنم ... 

معلم بعد امتحان داشت درس می داد ... گوش می کردم و نقاشی میکشیدم ... اگه بابا زود تر بیاد عکسشو میگیرم و میذارم والا که هیچی .. زنگ خورد .. اومدم از کلاس بیرون ... کنار در کلاس سارا گوشه سالن نشستم رو زمین و نرگسم جلو من .. دفترچشو آورد که نوشته جدیدشو برام بخونه ... ( واقعا قشنگ بود .. دوست دارم دوست گلم ... بی نهایت مهربونی ... ) من نگاش میکردم و اون دو قطره اشک اون جا اومد پایین ... ازامتحان گفتم ...گفتم فک نکنم خیلی هم کم بشم و اونم تایید کرد و گفتم یهو همه حسای بد اومدن سراغم ... تاثیرات اون جو بده ... دلداریم داد ... سارا چون اون زنگ قرار بود همون امتحان ما رو بدن داشت زبان میخوند ... با نرگس حرف زدم .. 

ــ من نمیدونم چرا ؟؟ .. چرا نمیشه همه چی رو جمع کنم ؟؟ ... اینقدر گوشزد میکنن که زود تر بدین .... اینقدر بچه ها سر امتحان حرف میزنن و سوالای جو واجور می پرسن که پاک همه چی از ذهنم پاک میشه ... من میخوام توی یه فضای آروم امتحان بدم ... نه اینکه هی سوالایی که تند تند می پرسنو بشنوم و قاطی کنم ... نه اینکه وقتی  معلم میگه چون از خط زدن تو برگه خوشش نمیاد و نمره منفی در نظر میگیره حتی من تند سراغ لاک غلطگیر خدیجه برم و خط خطی هامو لاک بگیرم ... اکثرا سر امتحان زبان فارسی و ادبیات خیلی خط میزنم ... 

خدا به داد من برسه .... یه جو آروم میخوام خدا ... یه جای آروم و پر از آرامش ...

این اتفاق که تو هول و ولا بیفتم و ندونم کدوم سوالو نوشتم ؟؟ سر امتحان ریاضی هم افتاد ... اما خدا رو شکر تونستم به موقع پاک نویس کنم و تنمره کامل گرفتم ....  

اینا رو گفتم که یه جا نوشته باشم ... ثبت کرده باشم و خودم بعد بازم بخونم ... نمیخوام نصیحتی بشنوم .. خب ؟؟ .. اگه خوندین ... باهام همدردی کنین ... همین ... ... مرسی ازتون ... 

خیلی قشنگ نشده .... خودم خیلی خوشم نیومده .... ولی بازم ... 

یا علی 

نایت اسکین

۹۲/۰۷/۱۷ موافقین ۰ مخالفین ۰
๑فاطمـ ـه๑ ...

نظرات  (۲)

۱۸ بهمن ۹۲ ، ۱۷:۲۹ کیمیای سعادت !
دوستم!!

ناراحن نباش!همدردی اصلاً نمی تونم بکنم چون تا حالا درس نخوندم واسه همینم همیشه می دونم قراره سر امتحان گند بزنم برای همین استرس نمی گیرم

نصیحت هم نمی کنم! ... کلاً سیستم آموزش توی کشور ما اشکال داره! این همه استرس توی مدرسه به ملت وارد می کنن برای یاد دادن درسایی که مطلقاً هیچ ربطی به آینده شون نداره و هیچ کدوم به دردشون نمی خوره! تازه همشون هم غلطن! ما این ترم زبان شناسی داریم، و دارم کم کم می فهمم هر چی تو مدرسه یاد گرفته بودیم غلط و ناقص بوده!! ... 

پس به این زری که می زنن:(درسو باید یاد بگیرید، حفظ نکنید) و (تقلب نکنید) گوش نکن!! به راحتی و خونسردی تقلب کن و از زندگیت لذت ببر
پاسخ:
عجباااااا ... اوهوممممم ... 
آفرین ... نصیحتو تو این یکی مورد حوصلشو ندارم ... واقــــــــــــــــــــــــــــــعا ؟؟ دور از باورمه ... هه ههه هه ... ینی در این حد ؟؟!!
من تا خیالم راحت راحت نشه سعی میکنم تقلب نکنم ... !!! .. آخه حس میکنم کار درستی نیس ... !!! ادامه ندم بهتره ها ؟؟!!
آخی چ بامزه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">