•.¸¸.•*´گـــذر زنــدگی`*•.¸¸.•

•.¸¸.•*´گـــذر زنــدگی`*•.¸¸.•

اگه " به اضافه ی " خدا باشی میتونی
" منهای" همه چیز زندگی کنی ...

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
  • ۲۱ فروردين ۹۳ ، ۱۴:۱۹ 99.
آخرین نظرات

25.نیم نمره ...

شنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۲، ۱۱:۱۵ ب.ظ

امروز صبحی مدیر گرام پاشد اومد سالن بالا ... تو کلاس ما و دوم تجربی ... اینطور به ما گفت که نیم نمره از نمره انضباطمون کم میکنه !!!! ... به جز اونای که غیبت داشتن روز پنج شنبه ... ای خدیجه خر شانس ... 

حالا قضیه چیه ~~~ گفته بودم  ::

اما بعدش که زنگ خورد ... فکر کنین ۶۰ نفر آدم حدودا با هم از پله ها برن بالا ... یهو همه جیغ کشیدن ... وای صداشون تو سالن می پیچید گوشم کر شدش ... آخرشو افتضاح کردن ... مدیر و  ناظم اومدن مثلا ما رو شستن و پهن کردن تو آفتاب !!!!! .... 

برا همین ... البته صرف نظر کردن از اینکه واقعا اگه این ۶۰ نفری که داره ازشون نمره کم میشه جیغ میکشیدن دیگه مدرسه ای باقی نمونده بود ... حالــــــــــــــــــــآ ... انشالله که یادشون میره !!!

امروز قبل اینکه آقای فیزیک وارد کلاس شه سریع ازش اجازه گرفتمو رفتم یه صفحه از دفتر فیزیکمو که پیش یکی از همکلاسیای پارسالم بود و هفته پیش دوشنبه ازم گرفته بود گرفتم ... ( ازش خیلی عصبانی بودم و حالا کمی ... ) 

اما ما کلا سر کلاس آقای فیزیک بحثای جالبی میکنیم !!! اینو داشته باشین .... اول بگم .. دختره اجازه گرفت بره بیرون فک کنم ... بعد اومد در کلاسو باز کنه بره بیرون اول در زد ... : دیــــــــــــــــــــــــ ... هههههه .. ترکیدیم از خنده جمیعا ... وای ... الانم خندم گرفته به شدت ... خیلی با حال بود ... حسن زاده اینکارو کرده بود ... حالا از کلاس که رفت بیرون ... بچه ها داشتن توضیح می دادن که تو شوک خانوم شیمی که ساعت قبل داشتیمو ازمون نپرسید ( جزو الطاف الهی که شاید ماهی یه بار یه دوماه هی بار پیش بیاد !!) بوده و اینجوری شده ... 

حالا بماند که ما ده دیقه واسه خودمون داشتیم می حرفیدیم ... و ؟آقای فیزیکم ریلکس سر جاش نشسته بود ... و بعد از پرس و جو ازش اینجوری جواب داد که حس کردم نیاز دارین حرف بزنین ... خ خ خ ... واقعا چقد این آقای فیزیک یا درک و احساسه ؟؟ هوق .. آقای شریف و خوبیه ... هیس ... راست میگم ... معلم خوبیم هس ... 

امروز باید بیشتر درس بخونم اما نمیشه ... !!!! برا فردا کلاس زبان دارم ... یه ریدینگ فوق سخت !! یه صفح آ۴ فقط لغاتشو در آوردم هوف ... مردم ... !!! نه وایسین .. هنوز زندم ... 

امروز سارا حلوا با خودش آورد بود که منم بی نصیب نموندم ... نرگس که سرما خورده بودش و نخورد ... اما من و سارا یکی من یکی تو کردیم و خوردیم .... خیلی خوش مزه بود ... با تشکر از سارا گلی  ... 

اوممممم ... دیگه چی بگم ؟؟ !!! .... هیچی دیگه بسه ... یه مسئله ای جامونده اما نمیخوام بنویسم ... !!چیه مگه زوره ؟؟ 

زهرا مرسی .... هر وقت با همیم خیلی شادم ... میخندم ... کاش با هم باشیم همیشه ... اصلنم عیب نداره ... اون کیس مناسبم حالا حالاها وقت داری برا پیدا کردنش ... درسته من مشتاقم ... اما خیلی عجله ندارم :دی ...

اینم از شوخیای امشب ... 

زندگیتون خوش ... 

یا علی 

نایت اسکین


۹۲/۰۷/۲۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
๑فاطمـ ـه๑ ...

نظرات  (۱)

۱۸ بهمن ۹۲ ، ۱۷:۳۱ کیمیای سعادت !
 خوندما! اما خستم!!

یا علی!
پاسخ:
اومممممممممم .... خسته نباشی آجی ... 
یا علی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">