•.¸¸.•*´گـــذر زنــدگی`*•.¸¸.•

•.¸¸.•*´گـــذر زنــدگی`*•.¸¸.•

اگه " به اضافه ی " خدا باشی میتونی
" منهای" همه چیز زندگی کنی ...

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
  • ۲۱ فروردين ۹۳ ، ۱۴:۱۹ 99.
آخرین نظرات

44.همکلاسیای جوگیر من !

شنبه, ۲ آذر ۱۳۹۲، ۱۱:۲۳ ب.ظ

.... شلمچه معلوم نیس برم یا نه ... خودم به نتیجه رسیدم که میخوام اما مامان و بابا نچ ... من که بهشون میگم اگه قراره اتفاقی بیافته همینجا می افته دیگه ... !! فرقی نداره ... اما مادره و مادر ... 

هیچوقت عشق یه بچه به پدر و مادرش به اندازه عشق مادر و پدرش به بچش نمیرسه ... میدونم همیشه استثنائ هم هس ... اما بازم ... بازم من به این موضوع اعتقاد دارم ... شما چی ؟

خب امروز روز پر ماجرایی بود برا خودشا !! خبر داشتین ؟؟ !! .... 

خب ... ساعت اول ... درس سوم و نصف درس چهارم رو امتحان داشتیم ... خلاصه بگم این تیکه رو که با هزار بدبختی و چک و چونه این امتحانو دادیم و معلم بیچاره هم از دستمون عاصی شده بود ... امروز صبح بازی والیبال با آمریکا بود و بچه ها هم جو گیر ... به خصوص ۵ ردیفی که جلوی معلم و کنار ۲ پنجره می شینند ... کلا اونا میشن پر حرفا و شیوطنا ... ما که اینطرف نشستیم اکثرا ساکتیم ... و کمتر وول میخوریم سرجامون ... 

یه سری با خودشون گوشی آورده بودن و داشتن مسابقه رو دنبال میکردن ... اینقد هیجاناتشونو صادقانه بروز دادن و همینطور حرصاشونو که معلم به طور کاملا مستقیم گفت هر کی گوشی داره بده ... اما کیه که محل بزاره !!! ... خلاصه همون موقع که زنگ خورد والیالم برد ...  آخ چه حالی کردما ...  جاتون خالی منم یه جیغ زدم :دی .... معلم بیچاره که فرار کرد و بچه ها هم شروع کردن دست و زدن و جیغ و هورا و اون شعرا رو خوندن ... هوف ... از هیجان داشتیم می مردیما ... فقط خیلی جو داشتن .... عاقا ما کلاسمونو عوض کردیما و چسبیده به دفتر ... ینی قشنگ بغل مدیریم دیگه .... بعد اینا هی جیغ و ویغ میکنن ... خداییش شاد گشتم ... اصن حال میکنم والیبال می بره ها ... والیبالیست ها هم نزد بنده درجه بالاتری دارن نسبت به سایرین ورزشکارا ... 

ساعت دوم شیمی ... نکه ما کلاسمونو تغییر دادیم ... خانوم شیمی هی قاطی میکنه باید بره بالا یا بره پایین ... ینی یادش میره ... معلم اولا هم هس .... امروز رفتم جلو در ... بهش اشاره زدم که حواسش باشه ... آخه چن وقته بد جوری دلمو برده !!!!!!!!!!! خ خ خ .... 

دوسش دارم خو .... من که جلدی پریدم تو کلاس و خانو شیمی هم اومد ... ازش راجب نمره های امتحان هفته پیشمون پرسیدیم ... که گفت من از ۱۵ شدم ۱۴ و ۷۵ و از همه بیشتر هم بین تجربی و هم ریاضی !!!!! اهههههههههه .. منو میگی ؟؟ تو شوک بودم شدید ... هوراااااااااااااااااااا .... قلبا دیگه شاد گشتم دیگه .. فقط حیف که پرسشه رو از ۵ چهار شدم ... فدا .... مهم اینه که اون امتحانو که تماما سوالای کنکور بود تونستم عالی بدم .. به افتخارم ... 

ساعت سوم شد و آقای فیزیک اومد و ما از تجربی ها شنیدیم پرسیده و صفر هم داده ... به به کارمون در اومد ... حوصله توضیح الکی از اینجا ندارم ... بگم شما هم حالتون بهم میخوره از این همه امتحان و پرسش کردنای من و نمره گفتنم. ... درکتون میکنم عزیزانم .... فقطیه چیز بگم ... یکی از بچه ها هم اینجور مواقع استرسی منو می بینه بر میگرده میگه حسم بهم میگه تو گند میزنی ... آخ دهنش رو باید گل گرفت ... امروزم میگفت حسم میگه تو رو میبره جلو و صفر میگیری .. بچم یکم خله .... مراعتشو کردم و یه جنتا فحشش دادم فقط ....

اما ساعت آخر ... زنگ کلاس خورده و آقای فیزیک هنوز نیومده ... بچه پای تخته و دارن چهره امیر غفور و موسوی رو رو تخته میکشن ... اخی اینقده ناز کشیدن ... کلی خندیدیم .... 

یهو آقای فیزیک اومد و تخته اون وضعیت و رو میزم ماژیکا بهم ریخته و اینا ... دیگه ... یکی رفت تخته رو پاک کرد و یکیم میزو جمع ردیفش کرد نه که آقای فیزیک حساسه ... واس اون ... جا داره بگم ما هنوز در حالت بر پا  بودیما ... و آقای فیزیک برقا رو هم خاموش کرد و ۵ دیقه هم ایستاده بودیم و درس داد ... خ خ خ ...

الان داشتیم تنبیه می شدیما ... بله دیگه نصف کلاس رفتو بالاخره این برقای خاموش روشن شدن و صلواتی فرستادیم ... 

و اینجوری به این نتیجه رسیدم که ما چقد بچه ایــــــــــــــــــــــــــــــم .... و بهتره ادعای بزرگی نکنیم حداقل !! ... 

البت من که اینکارو نکردم .. ادعا کردم ؟؟ ... !! :دی ... اومدم بدون ادعا بنویسم کردم .. یادم اومد بعضیا ذهنشون خیلی منحرفه ... من که نیستم  ... از بس مفیده اینجور موقع ها ازم سوتی میگرفت دیگه ... !!

فردا هم باید برم کلاس زبان و نوبت دندون پزشکی هم دارم ... !! ببینم تکلیف این دندونام چی میشه آخر ... 

و حتما هم باید فیزیک بخونیم که دوشنبه اگه بپرسه و بلد نباشیم اخراج از کلاس تا آخر سال ... 

این چند روزه اینقده گفتم ایش که حالم از ش هم بهم میخوره ... چه برسه به کلمه ایش .... !! دست خودم نیس .. اه ... مزخرف !!! 

خب دیگه ... اینم از امروز بنده ... 

موفق باشین .... زیر سایه اون بالایی که همیشگی حواس جمع بودنش ... 

یا علی 

91

۹۲/۰۹/۰۲ موافقین ۰ مخالفین ۰
๑فاطمـ ـه๑ ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">