54.
دیشب دو بار نوشتم ... اما با یه کلیک اشتباه غیر عمد... نابود شدن ....
دیگه حس نوشتن نداشتم ... مگه یه اتفاق رو چند بار میشه قشنگ توضیح داد ؟؟ ... من خیلی خوشم نمیاد هی یه چیز رو چند بار بگم ...
خب اینجا نوشتم ... الانم دیگه حسش نیس ...
باید زووووودی برم ...
امروز اما ... از صبح تا غروب داشتم فصل اول فیزیک رو میخوندم ... نمیدونم الان بلدم واقعا ؟! ... خیلی مزخرفه ... فصل دو و سه رو با سختیش باز ترجیح میدم ...
از صبح زینب رو من داشتم ... وسطاشم مامان میومدا ولی خب اکثرا بغل من بود یا من مراقبش بودم ... حال نداشت خواهرم ...
تب داره .. اینقده می ترسم اینجور مو قع ها .. ...
این چنتا عکسو دیشب براشون شرح زیادی داده بودم اما خب نشد دیگه ...
1. تلم شکست ... طی برودت هوا و فشار حاصل از انگشتان ظریف من بهش !!!!! از سوم ابتدایی تا سه شنبه همین هفته دوام داشت ... اما عمرش به دنیا نبود گویا ...
2. این جا سوییچیمه .. مثلـــــــــــــــــا .... خودم درستش کردم ... خیلی دوسش دارم .... اثری از هنر من در سوم راهنمایی
3.اینو پارسال رضوانه بهم یادگاری داد ...
4. اینا تو صندوق یادگاری هام که الان منهدم ( درسته ؟؟!! یا منحدم ؟؟) شده ...
5.ده تومنی ... دیدین دیگه ؟
یا علی