•.¸¸.•*´گـــذر زنــدگی`*•.¸¸.•

•.¸¸.•*´گـــذر زنــدگی`*•.¸¸.•

اگه " به اضافه ی " خدا باشی میتونی
" منهای" همه چیز زندگی کنی ...

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
  • ۲۱ فروردين ۹۳ ، ۱۴:۱۹ 99.
آخرین نظرات

83. روابط خاص !!

سه شنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۲، ۱۱:۵۶ ب.ظ

ما یه سری روابط خاص داریم بین بچه ها ... !! 

این روابط خاص یه جوریه که جنبه شوخی بیش نداره و بیشتر هم از اسامی این روابط استفاده می کنیم تا بخندیم .. :))

داشتین آِیـــــــــــــا ؟؟ از این روابط خاص ؟؟!!

من تو مدرسه یه پدر محترم دارم که بنده رو به فرزندی قبول کردن ، این پدر ما خواستگار و عاشغ (!! :) ) خانومی متشخصه که از قضا اون خانوم متشخص بنده رو بسیار دوست می داره و به این پدر بیچاره من اما جواب مثبت نمیده ... 

یه دختر دیگم هس که چشش دنبال داداش شش ساله و واقعی منه .. و راه میره و منُ با عنوان خواهر شوهر صدا میزنه ... این وسط یه پدربزرگ هم دارم ... :))

کلا وضعم توپه ... 

ایم روابط خاصُ که گاها اسباب خنده و شادی ما رُ فراهم می کنن دوست دارم ... وقتی ملسه ... :))

فقط دلم میخواس ازش بنویسم تا واسه بعد ها یادگار بمونه و فراموشم نشه ... 

چطور شد که این روابط شکل گرفت ؟!!

من فکر میکنم شاید شما هم ( دخترا ) از این بازی ها داشتین ... 

پارسال یه داستانی رُ من و سارا می خوندیم که بابا و دختری ناز توش داشت ... سارا شد بابایی بنده و منم دخی ایشون ... 

بعدم چون بچه بی مادر دچار کمبود میشود باباجان تصمیم گرفتن به خواستگاری دختر محبوب نرگس بانو برن ... 

مائده هم که امسال با نرگس صمیمی شده تا چهار روز پیش بهم می گفت بی ادبم و از نرگس میخواس باهام حرف نزنه ( به شوخی ) و بعد که فهمید داداش دارم بی چون و چرا داداشم و برا خودش برداشت ... " من که راضی نمی باشم " 

ای روابط که از قضا بسیار لوس هم به نظر می رسه ... فقط و فقط موجبات خنده و شادی رُ فراهم میکنه و اعتبار دیگه ای نداره ... 

گفتم دوباره محض تاکید ... 

دیگه ... 

چند سال دیگه که یه نگاه به پشت سرم میندازم به این روزا می خندم ... :)))

شما از این روابط خاص رُ تجربه نکردین ؟!! 

.

.

.

یا علی 

۹۲/۱۲/۲۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
๑فاطمـ ـه๑ ...

نظرات  (۳)

من به این شکل نه
اما اره من یه عمه داشتم خیلی بهم تعصب داشت خلاصه کلی شاد بودیم
منابردی فاطمه تو دوران دبیرستان
هیییییییییییی یادش بخیر
پاسخ:
:)))
هییییییییییی .... :))
خوبه خاطرات خوش مرور بشن :)
اووووووووووووه تا دلت بخواد...بابای من از این ور کوه میاد بالا ..مامانم از اون ور کوه...رو قله همو می بینن ....عاشق هم می شن...نتیجه اش می شه من...داداش نداشتم ولی یه دایی داشتم که بقیه ولم نمی کردن...:))
پاسخ:
:)))))
وضعت خوب بوده ... 
من مامان بابام منو میخوان ... اما همُ نه ... :)
۲۵ اسفند ۹۲ ، ۱۶:۰۸ کیمیای سعادت!
ما نه تنها از این روابط داشتیم، بلکه اسم هم برای همدیگه می ذاشتیم! مردا اسم پسرونه داشتن!
تازه بعضی وقتا مثلث و مربع!! عاشقان تشکیل می شد!! یه دوستی هم داشتیم که به خاطر اینکه عاشق سریال جومونگ بود می گفت از کره اومده و بهش می گفتیم هم سفر! :)
اسم منم گردآفرید بود!! اسم داداشم ارمایل! اسم اون یکی کرمایل! اسم زن داداشم مادیون! اسم برادرزاده م گشتاسب!! اصن یه وعضی!! :)))))))))))))
پاسخ:
:))))))))))))))))))))))))))
چه خانواده ای ... 
خیلی حال میده ... 
مخصوصا با اسمایی که شما داشتین ...  :))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">