83. روابط خاص !!
ما یه سری روابط خاص داریم بین بچه ها ... !!
این روابط خاص یه جوریه که جنبه شوخی بیش نداره و بیشتر هم از اسامی این روابط استفاده می کنیم تا بخندیم .. :))
داشتین آِیـــــــــــــا ؟؟ از این روابط خاص ؟؟!!
من تو مدرسه یه پدر محترم دارم که بنده رو به فرزندی قبول کردن ، این پدر ما خواستگار و عاشغ (!! :) ) خانومی متشخصه که از قضا اون خانوم متشخص بنده رو بسیار دوست می داره و به این پدر بیچاره من اما جواب مثبت نمیده ...
یه دختر دیگم هس که چشش دنبال داداش شش ساله و واقعی منه .. و راه میره و منُ با عنوان خواهر شوهر صدا میزنه ... این وسط یه پدربزرگ هم دارم ... :))
کلا وضعم توپه ...
ایم روابط خاصُ که گاها اسباب خنده و شادی ما رُ فراهم می کنن دوست دارم ... وقتی ملسه ... :))
فقط دلم میخواس ازش بنویسم تا واسه بعد ها یادگار بمونه و فراموشم نشه ...
چطور شد که این روابط شکل گرفت ؟!!
من فکر میکنم شاید شما هم ( دخترا ) از این بازی ها داشتین ...
پارسال یه داستانی رُ من و سارا می خوندیم که بابا و دختری ناز توش داشت ... سارا شد بابایی بنده و منم دخی ایشون ...
بعدم چون بچه بی مادر دچار کمبود میشود باباجان تصمیم گرفتن به خواستگاری دختر محبوب نرگس بانو برن ...
مائده هم که امسال با نرگس صمیمی شده تا چهار روز پیش بهم می گفت بی ادبم و از نرگس میخواس باهام حرف نزنه ( به شوخی ) و بعد که فهمید داداش دارم بی چون و چرا داداشم و برا خودش برداشت ... " من که راضی نمی باشم "
ای روابط که از قضا بسیار لوس هم به نظر می رسه ... فقط و فقط موجبات خنده و شادی رُ فراهم میکنه و اعتبار دیگه ای نداره ...
گفتم دوباره محض تاکید ...
دیگه ...
چند سال دیگه که یه نگاه به پشت سرم میندازم به این روزا می خندم ... :)))
شما از این روابط خاص رُ تجربه نکردین ؟!!
.
.
.
یا علی
اما اره من یه عمه داشتم خیلی بهم تعصب داشت خلاصه کلی شاد بودیم
منابردی فاطمه تو دوران دبیرستان
هیییییییییییی یادش بخیر