•.¸¸.•*´گـــذر زنــدگی`*•.¸¸.•

•.¸¸.•*´گـــذر زنــدگی`*•.¸¸.•

اگه " به اضافه ی " خدا باشی میتونی
" منهای" همه چیز زندگی کنی ...

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
  • ۲۱ فروردين ۹۳ ، ۱۴:۱۹ 99.
آخرین نظرات

168. شبه نهایی !

چهارشنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۱۶ ب.ظ
سلاااااااااااام ... درود 
بعد مدتها ... خیلی خیلی مدتها ... خیلی خیلی خیلی ... 
دارم می نویسم .. 
شاید دوبار قبل اینم اومدم که بنویسم !
اما نشده .. نخواستم ... 
حرف نزدم نزدم .. اینجا منظورمه ...
که هی میلم کم و کمتر شد ... برای نوشتن ... 
اما خب ... از بین که نرفت :)
اینجا گاهی میام از اون مدل حرفایی رو میزنم که هم خودمُ گیج میکنه هم بیقه رُ ... 
مث همون حرفایی که تا سه صبح من و دوستم با هم داشتیم میزدیم ... 
نه تلفنی ... تلگرامی !
بعضی وقتها یه چیزایی عمق وجودم هست که برای خودم مشخص نیست ... 
اون شب بعد اینکه صحبته تموم شد و برگشتم به حال عادی فهمیدم نیاز نیس بگم .. توضیح بدم ... 
منی که توجه میکنم طرفی که داره الان با من مواجه میشه دقیقا کدوم رفتار من کدوم حرف من از ذهنش میگذره نباید حرفای بو دارم رو بگم .. 
آخه این حرفام بی منظورن اما من هی بتید برای جلوگیری از ابهام منظور بگم براش !
خلاصه که تصمیم گرفتم عادی قدم رو برم و شرح حال این مدلی ندم که بعد یه دوره سخنرانی یه حس بد داشته باشم !!
امروز تو خیابون دو تا از معلم هام رو دیدم ( تاریخ  و زبان انگلیسی ) مثه اینکه پیاده روی میکردن .... 
سلام کردم و از امتحان امروزم پرسیدن ... شبه نهایی حسابان داشتیم .. خئب بود و همش رو بلد بودم اگه بی دقتی نداشته باشم نمرم خوب خواهد بود !!!
تا 5 دقیقه بعد این دیدار در حال راه رفتن لبخند داشتم ... داشتم فکر میکردن امکان داره با دیدن من بخوان مثلا 1 یا 2 دیقه راجع به من صحبت کنن و اینکه چه برخوردایی از من تو کلاس درس دیدن ... و بعدم از موضوع من منحرف بشن ... کم کم برن سراغ حرف های دیگه ای که پیش میاد !!!!
معلم حسابان پاش تو عید شکست و همچنان تو گجه ... دو هفته ای که گذشت نیومد تا امروز که قبل متحان نیم ساعت باهامون بود ... 
خیلی از اینکه اومد حس خوبی داشتم ... خیلی ... 
تو این سال تحصیلی دوبار تصادف کرد .. یه بار کتفش یه بار هم پاش دچار شکستگی شد متاسفانه .... که اگه نمی شد و غیبت نداشت الان ما حسابانمون تموم شده بود نه اینکه لنگ مشتق باشیم برای حل مسائل فیزیک !!!
نفس نذاشتن بکشیم ... 
از همون اولین یکشنبه فیزیک و بعدش ادبیات و عربی و جبر و زبان انگلیسی و امروزم حسابان دادیم ......... 
تا هفه دیگه سه تا دیگه از این شبه نهایی ها داریم ... 
سوالاش همون د رحد نهایی که معلمای تیزهوشان و یه غیرانتفاعی قدر تو شهرستان طرح کردنشون ... 
هرچند اینقدر امتحانا پشت هم و با حجم بالاس که دیگه وقت نمونده سر بخارونم : D
اما اومدم دارم می نویسم :))
دارم فکر میکنم یعنی کنکور ما سال بعد کی میفته !!! 
هرچند کاری که از دست من برنمیاد ... من فقط باید بدمش ! چه زودتر بشه چه دیرتر !!!!
یاعلی 

۹۴/۰۱/۲۶ موافقین ۱ مخالفین ۰
๑فاطمـ ـه๑ ...

نظرات  (۲)

عاقبتت بخیر دختر جان
ان شاء الله بعد کنکور و دانشجویی زیاد خواهی نوشت
:))
پاسخ:
:)
۰۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۳:۰۶ گمـــــــشده :)
سلام فاطمه خانم..خوبی؟
فک کنم امتحانا وقت سرخاراندن برات نگذاشتن..موفق باشی عزیزم..
پاسخ:
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااام :)
ممنون تو خوبی ؟
اوهوم ... مرسی تو بیشتر :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">